آی آدمها ... آی آدمها .... یک نفر در آب دارد می سپارد جان

با هم مهربان باشیم

عناوین یادداشت‌ها

  • تلخ و شیرین پنج‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1393 12:55
    در قهوه خانه ساده بالای کوه، سفارش املت دادیم. کنار دست فروشنده نوشته بود: ما را در فیــسبـــوک ملاقات کنید. بازفکر کردم در کجای دنیا میشود اینچنین املت خوشمزه و نان لواشی پیدا کرد که فروشنده اش هم تا این حد به روز باشد؟ چون من تا حدی دنیا دیده هستم ، به تجربه میگویم : هیچ کجا … هنگام برگشتن خانمی با مانتو و روسری و...
  • خودم پنج‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1393 11:06
    امروز تصمیم عجیبی گرفته ام می خواهم دست خودم را بگیرم و ببرمش پارک خودم را می برم کافی شاپ کاپوچینو با خامه اضافه "گور پدر رژیم سلامتی " خودم را سوار تاب کنم و تاب دهم بگذار مردم هرچه می خواهند قضاوت کنند "گور پدر....." چرا پدرشان گور خودشان روی خط وسط خیایان راه می روم باید دست خودم را محکم بگیرم...
  • عاشق نشدی زاهد، سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 23:46
    عاشق نشدی زاهد، دیوانه چه میدانی؟ در شعله نرقصیدی، پروانه چه میدانی؟ لبریز می غمها، شد ساغر جان من خندیدی و بگذشتی، پیمانه چه میدانی؟ یک سلسله دیوانه، افسون نگاه او ای غافل از آن جادو، افسانه چه میدانی؟ من مست می عشقم، بس توبه که بشکستم راهم مزن ای عابد، میخانه چه میدانی؟ عاشق شو و مستی کن، ترک همه هستی کن ای بت...
  • روزی پشیمان می شوی آن روزخیلی دیرنیست سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 23:46
    روزی پشیمان می شوی آن روزخیلی دیرنیست روزی که دیگرقلب من باعشق تودرگیرنیست آن روزمی بوسی مرادرقاب عکس ساکتی زل می زنی چشم مراسهمت بجزتصویرنیست باگریه می گویی بیا،بابغض می خوانی مرا دیرست دیگر...حس من برپای توزنجیرنیست پک می زنی یادمراباطعم سیگاروجنون میسوزی ازآهی که خودگفتی که دامن گیرنیست روزی میان اشک وخون هم پای...
  • خورشید سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 23:45
    خورشید را می دزدم فقط برای تو! می گذارم توی جیبم تا فردا بزنم به موهایت فردا به تو می گویم چقدر دوستت دارم! فردا تو می فهمی فردا تو هم مرا دوست خواهی داشت. می دانم! آخ ... فردا! راستی چرا فردا نمی شود؟ این شب چقدر طول کشیده... چرا آفتاب نمی شود؟ یکی نیست بگوید خورشید کدام گوری رفته؟ شل سیلور استاین
  • ؟؟؟ سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 23:44
    " سی ثانیه پای صحبت برایان دایسون " فرض کنید زندگی همچون یک بازی است. قاعده این بازی چنین است که بایستی پنج توپ را در آن واحد در هوا نگهدارید و مانع افتادنشان بر زمین شوید. جنس یکی از آن توپها از لاستیک بوده و باقی آنها شیشه ای هستند. پر واضح است که در صورت افتادن توپ پلاستیکی بر روی زمین، دوباره نوسان کرده...
  • خدا سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 23:43
    خدای خوب من ... ما برای داشتن تو ریسمان نبسته ایم , دل بسته ایم همین که حال دلمان خوب است برای ما کافیست خدای خوب من ... حسابگرانه تسبیح به دست می گیرم و از تو بی حساب روزی می خواهم حسابگرانه ذکر می گویم و از تو بی حساب نعمت می خواهم حسابگرانه نماز می خوانم و روزه می گیرم و از تو بی حساب اجر می خواهم حسابگرانه صدایت...
  • ؟؟ سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 23:42
    متنی زببا از آقای علی اکبر زین العابدین : اگر بچه‌ای تکلیف نمی‌نویسد، گیر ندهید، خودش می‌داند و معلمش. اگر بچه‌ای از خوابِ نازِ صبح بیدار نمی‌شود، خودش می‌داند و ناظمش. اگر درس نخواند، خودش می‌داند و کارنامه‌اش. به پدر و مادرش مربوط نیست. به پدر و مادرش این مربوط است که با هم در خانه دعوا نکنند، تفریحات خارج از سن و...
  • سادگیم را... . سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 23:42
    سادگیم را... . یکرنگیم را... به پای حماقتم نگذار... انتخاب کرده ام که ساده باشم و دیگران را دور نزنم... وگرنه بد بودن و آزار و فریب دیگران آسان ترین کار دنیاست... بلد بودن نمیخواهد... دوره. دوره ى گرگهاست..... مهربان که باشی. می پندارند دشمنی! گرگ که باشی. خیالشان راحت می شود از خودشانى! ما تاوان گرگ نبودنمان را می...
  • چشمت سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 23:41
    چشمت را شعـــر می کنم. . . چشمک مـــی زنی. . . قافیه به هــم می ریزد. . .✔
  • ﺣﻞ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺷﮑﻮﻩ ﻏﺰﻝ ﺩﺭ ﺻﺪﺍﯼ ﺗﻮ سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 23:40
    ﺣﻞ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺷﮑﻮﻩ ﻏﺰﻝ ﺩﺭ ﺻﺪﺍﯼ ﺗﻮ ﺍﯼ ﻫﺮﭼﻪ ﻫﺴﺖ ﻭ ﻧﯿﺴﺖ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﻓﺪﺍﯼ ﺗﻮ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﺁﻣﺪﻧﺖ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻫﺮ ﺻﺒﺢ ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺗﺮﯾﻨﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ ﺍﺯﯾﻦ ﺧﻮﺍﺏ ﻫﻮﻟﻨﺎﮎ ﯾﮏ ﺻﺒﺢ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﺎ ﻧﻔﺲ ﺁﺷﻨﺎﯼ ﺗﻮ ﺁﺩﯾﻨﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﺮﺳﯽ ﻭ ﭘﻬﻦ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﭼﻮﻥ ﻓﺮﺵ ﺁﺳﻤﺎﻥِ ﺩﻟﻢ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯼ ﺗﻮ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﮔﺮﻡ ﻭ ﺭﻭﺷﻦ ﻭ ﺳﺮﺷﺎﺭ ﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ ﺩﺭ ﺧﻠﺴﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﯽ ﻭﺯﺩ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﺗﻮ ﺭﻭﺯﯼ...
  • ؟؟؟ سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 23:40
    چه خنده دار که ناز را میکشیم ! آه را میکشیم ! انتظار را میکشیم ! فریاد رامی کشیم ! درد را میکشیم . . . ولی بعد از این همه سال آنقدر نقاش خوبی نشده ایم که بتوانیم دست بکشیم . . .
  • لذت بردن را یادمان ﻧﺪﺍﺩﻧﺪ ,,, سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 23:40
    لذت بردن را یادمان ﻧﺪﺍﺩﻧﺪ ,,, از گرما می نالیم ,,, از سرما فرار می کنیم ,,, در جمع ، از شلوغی کلافه می شویم ,,, و در خلوت ، از تنهایی بغض می کنیم ,,, تمام هفته منتظر رسیدن روز تعطیل هستیم ,,, و آخر هفته هم ، بی حوصلگی ,,, تقصیر غروب جمعه است و بس ,,, ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ,,, ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ...
  • مجازی سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 23:39
    چه کسی میگوید اینجا مجازیست؟! "من همه چیز را حـــــــس میکنم" زیبایی کسی را از "عکسش پروفایلش" احساس غمش را از "پست هایش" خنده ها و شادی هایش را از روی " جک هایش" توجه اش را با." لایک کردن هایش" حسش نسبت بمن با "کامنت هایش" پرانرژی بودنش از روی."تعداد...
  • ﺩﻟﻢ ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ... سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 23:39
    ﺩﻟﻢ ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ... ﺩﻟﺶ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺩﺭﯾﺎ ، ﺑﻪ ﺭﻧﮓ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ... ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﺒﻨﻢ ، ﭘﺮ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ، ﺁﻫﻮ ، ﺁﺏ ... ﺻﺪﺍﯾﺶ ﭼﮑﻪ ﺍﯼ ﺁﻭﺍﺯ ، ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺗﮑﻪ ﺍﯼ ﻣﻬﺘﺎﺏ ... ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺍﻭ ﭼﯿﺰﯼ ﺷﺒﯿﻪ ﺑﺮﻑ ﻭ ﻣﻪ ﺑﺎﺷﺪ ... ﻭ ﺟﻨﺲ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺶ ﺍﺯ ﻫﻮﺍﯼ ﭘﺎﮎ ﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ ... ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺣﺮﻓﻢ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﺪ ﺑﺎ ﺩﻝ ﻭ ﺟﺎﻧﺶ ... ﭘﺮﺳﺘﻮﯼ ﺩﻟﻢ ﺭﺍﺣﺖ ،...
  • ﻛﻢ ﻛﻢ ﺩﻟﻢ ﺯ ﺩﺭﺩ ﺗﻮ ﻟﺒﺮﻳﺰ ﻣﻴﺸﻮﺩ سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 23:38
    ﻛﻢ ﻛﻢ ﺩﻟﻢ ﺯ ﺩﺭﺩ ﺗﻮ ﻟﺒﺮﻳﺰ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﺷﻬﺮ ﺑﻴﺘﻮ ﺳﺮﺩ ﻭ ﻏﻢ ﺍﻧﮕﻴﺰ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﻧﻴﺴﺘﻰ ﻛﻪ ﺑﺒﻴﻨﻲ ﺩﺭﻳﻦ ﺍﺗﺎﻕ ﭼﺸﻤﻢ ﭼﻘﺪﺭ ﺧﻴﺮﻩ ﺑﻪ ﻫﺮ ﭼﻴﺰ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻧﻰ ﻟﺤﻈﻪﺀ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﻴﺸﻮﻡ ﻧﻰ ﻳﻜﺪﻡ ﺍﺯ ﺧﻴﺎﻝ ﺗﻮ ﭘﺮﻫﻴﺰ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺍﺯ ﺑﺴﻜﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﭼﺸﻢ ﺗﺮﺍ ﺩﻳﺪﻩ ﺍﻡ ﺑﺒﻴﻦ ﺭﻭﺯﻱ ﺑﻬﺎﺭﻳﻢ ﺷﺐ ﭘﺎﻳﻴﺰ ﻣﻴﺸﻮﺩ
  • ؟؟ سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 23:38
    وقتی رفت . . . پشتش آب نریختم اگر دریا هم جاری میکردم برنمی گشت ! چون هوایش هوای رفتن بود
  • ؟؟ سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 23:37
    ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ، ﺑﮕﻮﺋﯿﻢ! ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ، ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ! ﺑﺎﺭﺍﻥ ﮐﻪ ﺑﯿﺎﯾﺪ ، ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﭼﺘﺮﻫﺎ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ... ﻣﺎ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﯾﻢ "ﻧﺼﺮﺕ ﺭﺣﻤﺎﻧﯽ"
  • عشق سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 23:37
    عشق خودش خواهد آمد، بی هیاهو. نمی توان از آن فرار کرد؛ زمانی متوجه آمدنش خواهی شد که بدون آن نفس کشیدن دشوار می‌ شود... - پاتریک مودیانو
  • دلدادگی سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 23:37
    ﺗﺎﻭﺍﻥ ﻫﺮ ﺩﻟﺪﺍﺩﮔﯽ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺍﺳﺖ! ﻭ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺩﻟﺪﺍﺩﮔﯽ. . . "ﻭﺍﻫﻪ ﺁﺭﻣﻦ"
  • ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﻣﺤﻮ ﺗﻤﺎﺷﺎﯼ ﻣﻨﯽ سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 23:36
    ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﻣﺤﻮ ﺗﻤﺎﺷﺎﯼ ﻣﻨﯽ ﺍﻧﭽﻨﺎﻥ ﻣﺎﺕ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﻣﮋﻩ ﺑﺮ ﻫﻢ ﻧﺰﻧﯽ ﻣﮋﻩ ﺑﺮ ﻫﻢ ﻧﺰﻧﻢ ﺗﺎ ﮐﻪ ﺯﺩﺳﺘﻢ ﻧﺮﻭﺩ ﻧﺎﺯ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻗﺪﺭ ﻣﮋﻩ ﺑﺮﻫﻢ ﺯﺩﻧﯽ "ﻓﺮﯾﺪﻭﻥ ﻣﺸﯿﺮﯼ"
  • ﻣﻮﺝ ﺩﺭﻳﺎﯼ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻮ ﺧﻮﺷﻢ ﻣﻴﺂﻳﺪ سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 23:34
    ﻣﻮﺝ ﺩﺭﻳﺎﯼ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻮ ﺧﻮﺷﻢ ﻣﻴﺂﻳﺪ ﻫﻤﭽﻮ ﻣﻬﺘﺎﺏ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺍﺑﺮ ﺣﺮﻳﺮﯼ ﺗﺎﺑﺪ ﺗﻦ ﻭ ﺗﻦ ﭘﻮﺵ ﺳﻴﺎﻩ ﺗﻮ ﺧﻮﺷﻢ ﻣﻴﺂﻳﺪ ﭼﻮﻥ ﭼﺮﺍﻏﯽ ﮐﻪ ﺩﻝ ﺷﺐ ﺑﻪ ﻣﺰﺍﺭﯼ ﺳﻮﺯﺩ ﺳﻮﺧﺘﻦ ﺩﺭ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ ﺗﻮ ﺧﻮﺷﻢ ﻣﻴﺂﻳﺪ ﺩﺭ ﺳﭙﻬﺮ ﻧﮕﻬﻢ ﻧﻮﺭ ﻓﺸﺎﻧﺪ ﺷﺒﻬﺎ ﻣﻬﺮ ﻣﻦ ﺟﻠﻮﻩ ﻣﺎﻩ ﺗﻮ ﺧﻮﺷﻢ ﻣﻴﺂﻳﺪ ﺟﻠﻮﻩ ﮔﻠﺸﻦ ﺍﻧﺪﺍﻡ ﮐﻪ ﺩﻳﺪﯼ ﺍﯼ ﺩﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﺲ ﻭ ﺧﺎﺭ ﻭ ﮔﻴﺎﻩ ﺗﻮ ﺧﻮﺷﻢ ﻣﻴﺂﻳﺪ ﺑﺴﮑﻪ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﻫﺠﺮﺍﻥ ﮐﺴﯽ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻳﯽ ﺍﺷﮏ ﺟﺎﻧﭙﺮﻭﺭ...
  • تنهایی سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 23:33
    در حقیقت آدم‌ ها هیچ کس را ندارند، این را آدم روزهای جمعه از جاهای خالی‌ آن هایی که باید باشند و نیستند ، می فهمد... - نیکی فیروزکوهی
  • من از چشم تو خواندم روز آغاز سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 23:33
    من از چشم تو خواندم روز آغاز که با این عشق کار دل تمام است - قیصر امین پور
  • ؟؟ سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 23:32
    چیزهایی مثل رنج بزرگ، اندوه بزرگ، خاطره‌ی بزرگ معنا نداره. همه چیز فراموش میشه، حتی عشق بزرگ. اونچه درباره‌ی زندگی، غم‌انگیز و حیرت‌آوره، همینه... مرگ خوش/ آلبر کامو
  • دوست داشته شدن سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 23:32
    دوست داشته شدن خیلی خوب است، حتی اگر دیر شده باشد! - جان اشتاین بک
  • تنهایی سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 23:32
    وقتى آدم یک نفر را دوست داشته باشد بیشتر تنهاست. چون نمى تواند به هیچکس جز به همان آدم بگوید که چه احساسى دارد... و اگر آن آدم کسى باشد که تو را به سکوت تشویق مى کند، تنهایى تو کامل مى شود. سمفونى مردگان/ عباس معروفى
  • شکستن دل سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 23:31
    شکستن دل، به شکستن استخوان دنده می‌ماند؛ از بیرون همه‌چیز روبه‌راه است، اما هر نفسی که می‌کشی، دردی‌ست که می‌کشی. - گرِگ برنت
  • ؟؟ سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 23:31
    وقتی هر بوسه ی تو تشنه ترم میکند شاید علاج تشنگی من، تنها نوشیدن تمامی آن چشمه است که از دهان کوچک تو سر باز کرده است. - حسین منزوی
  • دلخوشیم سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1393 23:30
    دلخوشیم که در نیمه ی تاریک دنیا کسی ما را گم کرده است و دارد در به در دنبالمان می گردد کسی که زنگ در را همیشه بعد از هجرت ما به صدا در خواهد آورد .. - عباس صفاری