-
باران
شنبه 4 آذرماه سال 1391 16:19
هو ا گرفته بود و باران می بارید، کودکی رو به آسمان کرد و آهسته گفت : خدا گریه نکن ، درست میشه ...!!!
-
باران
شنبه 4 آذرماه سال 1391 16:15
می گفتند ؛ بــــــــــــــــــــاران که می بارد بوی خاک بلند می شود امــــــــــــــــا اینجا که بــــــــــــــــــــــار ان می بارد بوی خاطره ها می آید......
-
کاش می شد به تو گفت،.......
شنبه 4 آذرماه سال 1391 16:14
کاش می شد به تو گفت،....... سالها پیش از این....... در خزانی زیبا، در غروبی غمگین،.. در سکوتی سنگین ما بهم بر خوردیم. من برای دل تو، تو برای دل من،..... روزها از پی هم...... من و غم با هم از گذر گاه زمان می گذریم... تو سرا پا شادی، غرق در نشعه این آزادی....... غافل از سلسله بند نگاهت بودی که،....... در آن ، این دل...
-
کاش می شد به تو گفت
شنبه 4 آذرماه سال 1391 16:13
کاش می شد به تو گفت : که تو تنها سخن شعر منی...... کاش می شد به تو گفت: که تو تنها از برای دل نومید منی....... کاش می شد به تو گفت: تو مرو دور مشو از بر من... تو بمان تا که نمیرد دل من.
-
باران
شنبه 4 آذرماه سال 1391 16:11
سهــراب گفتی: چشمها را باید شست!! شستم ولی ... گفتی: جور دیگر باید دید!! دیدم ولی ... گفتی: زیر باران باید رفت!! رفتم ولی ... او نه چشمهای خیس و شسته ام ... نه نگاه دیگرم را ... هیچکدام را ندید !!! فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت: دیوانه ی باران ندیده ...
-
چوب خدا
شنبه 4 آذرماه سال 1391 16:10
گاهی عشق همان چوب خداست ... " بی صدا " ولی از دست عزیزت میخوری !!!
-
قرار نیود
شنبه 4 آذرماه سال 1391 16:10
قرار نبوده تا نم باران زد، دست پاچه شویم و زود چتری از جنس پلاستیک روی سر بگیریم مبادا مثل کلوخ آب شویم. قرار نبوده این قدر دور شویم و مصنوعی. ناخن های مصنوعی، دندان های مصنوعی، خنده های مصنوعی، آوازهای مصنوعی، دغدغه های مصنوعی... هر چه فکر میکنم میبینم قرار نبوده ما این چنین با بغل دستی هایمان در ... رقابت های...
-
مسئولی
شنبه 4 آذرماه سال 1391 16:06
تا زنده ای ... در برابر کسی که به خودت علاقمند کردی ، مسئولی .
-
؟؟؟؟
شنبه 4 آذرماه سال 1391 16:05
درخت سوخته ای در کنار رودم من اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم... فاضل نظری
-
دوستت دارم
شنبه 4 آذرماه سال 1391 15:58
تو را دوست دارم بدون آنکه علتش را بدانم.محبتی که علت داشته باشد یا احترام است یا ریا . . .
-
دوست
شنبه 4 آذرماه سال 1391 15:54
دلم کوچک است ! کوچکتر از باغچه ی پشت پنجره ! ولی آنقدر جا دارد ! که برای دوستی که دوستش دارم ! نیمکتی بگذارم ! برای همیشه .
-
انتظار
شنبه 4 آذرماه سال 1391 15:46
چه انتظار عظیمی نشسته در دل ما ... همیشه منتظریم و کسی نمی آید ... حمید مصدق
-
هوای تو
شنبه 4 آذرماه سال 1391 15:44
«دلم گرفته برایت» زبان سادهی عشق است سلیس و ساده بگویم: دلم گرفته برایت! به سینه میزندم سر دلی که کرده هوایات.. ..حسین منزوی..
-
حرفهایم
شنبه 4 آذرماه سال 1391 15:43
شاید آرام تر میشدم فقط و فقط...اگر میفهمیدی حرفهایم به همین راحتی که می خوانی نوشته نشده اند؟؟!!
-
عشق
شنبه 4 آذرماه سال 1391 15:41
اگر خداوند فقط و فقط تکهای زندگی در دستان من میگذاشت ٬ در سایهسار عشق میآرمیدم. به انسانها نشان می دادم که در اشتباهند ... که گمان کنند وقتی پیر شدند دیگر نمی توانند دلدادگی کنند و عاشق باشند. آه خدایا! آنها نمی دانند زمانی پیر خواهند شد که دیگر نتوانند عاشق شوند گابریل گارسیا مارکز
-
تنهایی
شنبه 4 آذرماه سال 1391 15:30
فرق بزرگیست میان کسى که تنها مانده و کسى که تنهایى را انتخاب کرده است! - گابریل گارسیا مارکز
-
بهشت
شنبه 4 آذرماه سال 1391 15:30
کسی که بهشت را بر زمین نیافته است آن را در آسمان نیز نخواهد یافت! خانه "خدا" نزدیک ماست و تنها اثاث آن عشق است. "امیلی دیکنسون"
-
بچه که بودیم
جمعه 3 آذرماه سال 1391 21:08
" بچه که بودیم ... " بچه بودیم ا ز آسمان باران می آمد بزرگ شده ایم از چشمهایمان می آید بچه بودیم همه چشمای خیسمون رو میدیدن بزرگ شدیم هیچکی نمیبینه بچه بودیم تو جمع گریه می کردیم بزرگ شدیم تو خلوت بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه بچه بودیم همه رو 10 تا دوست داشتیم بزرگ که شدیم...
-
وصیت نامه زیبای حسین پناهی
جمعه 3 آذرماه سال 1391 21:05
وصیت نامه زیبای حسین پناهی قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم. بعد از مرگم،انگشتهای مرا به رایگان دراختیاراداره انگشتنگاری قراردهید. به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم! ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند. عبورهرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گازازداخل...
-
زنده بمان
جمعه 3 آذرماه سال 1391 21:00
زنده بمون! شب ها زود بخواب. صبح ها زودتر بیدار شو. .. نرمش کن. بدو. کم غذا بخور. زیر بارون راه برو. گلوله برفی درست کن. هر چند وقت یک بار نقاشی بکش. در حمام آواز بخوان و کمی آب بازی کن. سفید بپوش. آب نبات چوبی لیس بزن. بستنی قیفی بخور. به کوچکتر ها سلام کن. شعر بخون. نامه ی کوتاه بنویس. زیر جمله های خوبی که تو کتاب ها...
-
عشق
جمعه 3 آذرماه سال 1391 20:53
خدایا از عشق امروزمان برای فرداهایی که فراموش می کنیم عاشق بوده ایم قدری کنار بگذار،به قدر یک مشت،به قدر یک لبخند؛تا فراموش نکنیم عاشق بوده ایم،تا عاشق بمانیم و عاشق بمیریم...!(دکتر علی شریعت ی)
-
شکلات
پنجشنبه 2 آذرماه سال 1391 13:27
دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت: مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش. بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت: چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می دی، می تونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری. ولی...
-
از نو
پنجشنبه 2 آذرماه سال 1391 13:18
باید یک بار به خاطر همه چیز گریه کرد. آن قدر که اشک ها خشک شوند، باید این تن اندوهگین را چلاند و بعد دفتر زندگی را ورق زد. ... به چیز دیگری فکر کرد. باید پاها را حرکت داد و همه چیز را از نو شروع کرد.. آنا گاوالدا
-
شراب
پنجشنبه 2 آذرماه سال 1391 13:10
قرارمان فصل انگور شراب که شدم بیا تو جام بیاور و من جان...
-
عزیز
پنجشنبه 2 آذرماه سال 1391 12:53
بعضی ها رو نمیشه که دوست نداشت و به عشقشون نمرد .. با هر حرفی که میزنند، قلبت میزنه و لبخند میزنی .. با هر غصه شون غمگین میشی و اشکت میاد .. با بودنشون شاد میشی و با نبودنشون پرپر میزنی .. بعضی آدمها چه بخواهند، چه نخواهند .. چه بخواهی چه نخواهی .. عزیزند، عزیز میمانند ..!
-
وفا
پنجشنبه 2 آذرماه سال 1391 12:52
وفا را از برگهای کهنه درخت پاییزی بیاموزید ،،، که بد از جدا شدن از درخت پای آن میشینند ،،، تا آنکه باد بزور آنان را با خود به ببرد
-
آغوش
پنجشنبه 2 آذرماه سال 1391 12:50
قشنگ ترین کنسرت دنیا صدای نفس نفس زدن تو در آغوشم بود . . . !
-
حافظه
پنجشنبه 2 آذرماه سال 1391 12:32
حافظه ی آدم های غمگین قویــست .. می دانند کجایِ کدام خیابان آن روز " مُــردند "
-
پدر
پنجشنبه 2 آذرماه سال 1391 12:31
آدمها ... : ... وقتی کودکند می خواهند برای پدرشان هدیه بخرند ولی پول ندارند . ... وقتی که بزرگتر می شوند ، پول دارند ، ولی وقتِ هدیه خریدن ندارند. ... وقتی که پیر می شوند ، پول دارند ؛ وقت هم دارند ، ولی پدر ندارند !
-
چتر
پنجشنبه 2 آذرماه سال 1391 12:17
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟ غافلگیر شدیم چتر نداشتیم خندیدیم دویدیم و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم دومین روز بارانی چطور؟ پیش بینی اش را کرده بودی چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم سعی می کردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود و سومین روز چطور؟ گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری چتر را...