در پیش بی دردان چرا فریاد بی حاصل کنم


رهی معیری:
در پیش بی دردان چرا فریاد بی حاصل کنم

گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم

در پرده سوزم همچو گل در سینه جوشم همچو مل

من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم

اول کنم اندیشه ای تا برگزینم پیشه ای

آخر به یک پیمانه می اندیشه را باطل کنم

زآن رو ستانم جام را آن مایه آرام را

تا خویشتن را لحظه ای از خویشتن غافل کنم

از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او

تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم

روشنگری افلاکیم چون آفتاب از پاکیم

خاکی نیم تا خویش را سرگرم آب و گل کنم

غرق تمنای توام موجی ز دریای تو ام

من نخل سرکش نیستم تا خانه در ساحل کنم

دانم که آن سرو سهی از دل ندارد آگهی

چند از غم دل چون رهی فریاد بی حاصل کنم

رهی معیری

رنگین کمان


این روزها یکـــرنگ که باشی چشمشان را می زنی..!
خسته می شوند از رنگ تکـــراریت…
این روزهـــا دوره رنگین کمــــان هاست..!

من به بعضی چهره ها چون زود عادت می کنم


من به بعضی چهره ها چون زود عادت می کنم
پـیـششـان سـر بـر نمی آرم ، رعایت می کنم

همچـنـانکـه بـرگ خـشـکـیده نمـاند بـر درخـت
مـایـه ی رنـج تـو بـاشـم رفـع زحمـت می کنم

این دهـــــان بـاز و چـشم بی تحرک را ببخش
آنـقــدر جــذابـیـت داری کـه حـیـرت می کـنـم

کـم اگـر با دوسـتـانم می نشینم جـرم تـوست
هر کسی را دوست دارم در تـو رؤیـت می کنم

فکر کردی چیست مـوزون می کند شعـر مـرا؟
در قــدم بـرداشــتـن هـای ِ تـو دقـت می کـنم

یـک ســلامـم را اگـر پـاسـخ بـگـویی مـی روم
لـذتـش را بـا تـمـام شـهــر قـسـمـت می کنم

ترک ِ افـیـونی شبیه تو اگـر چه مشـکـل اسـت
روی دوش دیــگـــران یـک روز تـرکـت می کـنـم

تـوی دنـیـا هـم نـشـد بـرزخ کـه پـیـدا کـردمـت
می نـشیـنم تـا قـیامـت بـا تـو صحبت می کنم

کاظم بهمنی من به بعضی چهره ها چون زود عادت می کنم
پـیـششـان سـر بـر نمی آرم ، رعایت می کنم

همچـنـانکـه بـرگ خـشـکـیده نمـاند بـر درخـت
مـایـه ی رنـج تـو بـاشـم رفـع زحمـت می کنم

این دهـــــان بـاز و چـشم بی تحرک را ببخش
آنـقــدر جــذابـیـت داری کـه حـیـرت می کـنـم

کـم اگـر با دوسـتـانم می نشینم جـرم تـوس

....


ﺍﺯ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﺟﺎﻥ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻣﺪﯾﻮﻥ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﺪﻝ ﺑﺎﻻﯾﺶ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺧﺪﺍ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﺰﺩ...

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

چقدر احمقانه هست !!!!

از یک قهوه تلخ انتظار فال شیرین داشتن.

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

ﺯﻧﺪﻩ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻓﺮﯾﺎﺩﺵ ﺭﺳﯿﺪ

ﻭﺭﻧﻪ ﺑﺮ ﺳﻨﮓ ﻣﺰﺍﺭﺵ ﺁﺏ ﭘﺎﺷﯿﺪﻥ ﭼﻪ ﺳﻮﺩ.

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﭘﺎﻧﺘﻮﻣﯿﻢ ﺍﺳﺖ , ﺣﺮﻑ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﯿﺎﻭﺭﯼ ﺑﺎﺧﺘﯽ !

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

رسیده ام به حس برگی که میداند باد از هر طرف بیاید سرانجامش افتادن است !

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

حالافهمیدم چرا پشت سر مرده ها آب نمی ریزند …چون این دنیا ارزش برگشتن ندارد … !

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

چه فرق میکند... در سیرک یا در خانه ؟!

خنده ات که  تلخ باشد،...

دلت کــه  خون باشد،....

تو هم  دلقکی..!!!!

¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤

دخترک فقط در موقع نماز چادر می پوشید انگار فقط خدا با او نامحرم است..

؟؟؟


چه سخت است تنگ ماهی بودن
اگر بشکنی قاتلی و اگر نشکنی زندانبان
خوش به حال آب !






اگر از خودخواهی کسی به تنگ آمده ای،
او را خوار مساز؛
 بهترین راه آن است که چند روزی رهایش کنی.





  گاهی شاپرکی را از تار عنکبوت میگیری تا خیلی آرام رهایش کنی،شاپرک میان دستانت له میشود....
نیت تو کجا و سرنوشت کجا






 هنگامی که افسرده ای ،
بدان جایی در اعماق وجودت ،حضور " خدا " را فراموش کرده ای...






لحظه ها ،
تنها مهاجرانی هستند
که هر گز بر نمی گردند
هرگز !






ﮔﻼﯾـﻪ ﻫﺎ ﻋﯿﺒﯽ ﻧـﺪﺍﺭد ...
اما ﮐﻨــــﺎﯾﻪ ﻫــﺎ ﻭﯾـــ ــﺮﺍﻥ ﻣﯿـ کنـد





سه چیز را نگه دار:
گرسنگیت را سر سفره دیگران
زبانت را در جمع
و چشمت را در خانه دوست . .







 . تقریبا همه ی مردم بخشی از عمرشان را در تلاش

برای نشان دادن ویژگی هایی که ندارند ، تلف می کنند !






 عاشــق طرز فکر آدمهـــا نشویــد
آدمهـــا زیــبا فکـــر میکنند
زیـــبا حرف میزنند
امـــا زیــبا زندگـــی نمیکنند... !!






 مراقب باش
بعضی حرف ها فقط قابل بخشش هستند
نه فراموش شدن !

همه عمر برندارم سر از این خمار مستی


 


همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
چه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکن
تو چو روی باز کردی در ماجرا ببستی
نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به
که تحیتی نویسی و هدیتی فرستی
دل دردمند ما را که اسیر توست یارا
به وصال مرهمی نه چو به انتظار خستی
نه عجب که قلب دشمن شکنی به روز هیجا
تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستی
برو ای فقیه دانا به خدای بخش ما را
تو و زهد و پارسایی من و عاشقی و مستی
دل هوشمند باید که به دلبری سپاری
که چو قبله ایت باشد به از آن که خود پرستی
چو زمام بخت و دولت نه به دست جهد باشد
چه کنند اگر زبونی نکنند و زیردستی
گله از فراق یاران و جفای روزگاران
نه طریق توست سعدی کم خویش گیر و رستی

...

ﺣﮑﺎﯾﺖ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺳﺖ...
ﻣﯿﮕﻦ ﺍﮔﻪ ﯾﻪ ﮔﺮﮒ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻬﺖ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﻨﻪ، ﺳﺮﯾﻊ ﻋﺮﯾﺎﻥ ﺷﻮ!
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ، ﻓﻘﻂ ﻣﯿﺎﺩ ﺗﻨﺖ ﺭﻭ ﺑﻮ ﻣﯿﮑﺸﻪ
ﻭ ﺭﺍﻫﺸﻮ ﻣﯿﮑﺸﻪ ﻭ ﻣﯿﺮﻩ،
ﻭ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮﺵ بوﯼ ﺗﻨﺖ ﺭﻭ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻧﻤﯽ ﺑﺮﻩ،
ﻭ ﺍﮔﻪ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺗﻮﺭﻭ ﺑﺒﯿﻨﻪ، ﺍﺯ ﺑﻮﯼ ﺗﻨﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺎﺭﻩ،
ﻭ ﺑﻬﺖ ﺣﻤﻠﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ...!!!

ﺍﻣﺎ؛
ﺍﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ...
ﻋﺮﯾﺎﻥ ﻧﺸﺪﻩ،
ﺗﻮﺭﺍ ﭼﻨﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﺭﺩ،
ﮐﻪ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮﺕ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺖ ﻧﺸﻮﺩ...

"ﻓﺮﻭﻍ ﻓﺮﺧﺰﺍﺩ"

؟؟

کل آب اقیانوس هم نمی تواند یک قایق را غرق کند،مگردر آن رخنه کند.پس تمام عوامل  منفی دنیا قادر نیستند شما را ناتوان کنند مگر اینکه بگذارید به درونتان  رخنه کند

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست


نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
 
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست

روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست

گر چه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست

گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست

این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست

نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست

سایه ز آتشکده ی ماست فروغ مه و مهر
وه ازین آتش روشن که به جان من و توست

(طرز نگاه به زندگی)


(طرز نگاه به زندگی)
صبح که از خواب بیدار شد رو سرش فقط سه تار مو مونده بود، با خودش گفت: " مثل اینکه امروز موهامو ببافم بهتره! "و موهاشو بافت و روز خوبی داشت!(smiley)

فردای اون روز که بیدار شد دو تار مو رو سرش مونده بود " امروز فرق وسط باز میکنم" این کار رو کرد و روز خیلی خوبی داشت(happy)

پس فردای اون روز تنها یک تار مو رو سرش بود "اوکی امروز دم اسبی میبندم" همین کار رو کرد و خیلی بهش میومد !(teeth)

روز بعد که بیدار شد هیچ مویی رو سرش نبود!!! فریاد زد،ایول!!!! امروز درد سر مو درست کردن ندارم!(laugh)

همه چیز به نگاه تو بر میگرده !(nerd)
 میتونی از زندگی لذت ببری یا ازش ناامید بشی...