ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﻫﺮ ﺑﻮﺳﻪ ... ﺑﺎ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺭﻡ
ﻗﻄﻌﻦ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﻮﺳﻪ ﺍﯼ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺷﮑﻦ ﺩﺍﺭﻡ
ﮔﺮ ﭼﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﯼ ﺩﻝ ﺑﺮﺩﻧﻢ ... ﺩﻟﺒﺮ
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮﯾﯽ ﺍﻧﮕﯿﺰﻩ ﯼ ﺩﻟﺒﺎﺧﺘﻦ ﺩﺍﺭﻡ
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺟﺴﻢ ﺍﻡ ﭼﻨﺎﻥ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺍﺳﺖ
ﺣﺲ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺭﻭﺡ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺑﺪﻥ ﺩﺍﺭﻡ
ﮔﺎﻫﯽ ﺗﻈﺎﻫﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺗﻦ ﭘﻮﺵ ﺍﺳﺖ
ﮔﺎﻫﯽ ﺗﻈﺎﻫﺮ ﮐﻦ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺗﻦ ﭘﯿﺮﻫﻦ ﺩﺍﺭﻡ
ﻣﻦ ﻣﺸﮑﻞ ﺍﻡ ﺑﺎ ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺣﻞ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ
ﭼﻨﺪﯼ ﺳﺖ ﺩﺭ ﺳﺮ ﻓﮑﺮ ﺟﻨﮕﯽ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺗﻦ ﺩﺍﺭﻡ
یه وقتایی باید رفت! ...
اونم با پای خودت! ...
باید جاتو تو زندگی بعضی ها خالی کنی! ...
درسته تو شلوغیاشون متوجه نمبشن چی میشه! ...
ولی بدون! ...
یه روزی! ... یه جایی! ...
بدجوری یادت می افتن که دیگه دیر شده...
هرکسی را هست معبودی دگر
در دل او هست مقصودی دگر
جمله را معبود نه غیر هوا
لحظه ای ناکرده طی راه خدا
از برای شهرت و نام و ریا
میگذارد ذکر و تسبیح و دعا
وین دگر از مذهبش لاف و گزاف
جز تعصب نبودش هیچ اعتراف
عین مذهب را عبادت کرده است
مستی و تقلید عادت کرده است
این ندانسته که مذهب،مذهبست
سوی مذهوب الیهی کان رب است
این ندانسته که مذهب هست راه
نیست از بهر پرستش چون اله
نی دمی الله پرستی می کند
بلکه بی ره ، ره پرستی می کند
گر تو حق را می پرستیدی دمی
داشتی با حق پرستان همدمی
گر تورا بویی ز حق در جان بدی
کی چنین مغرور و سرگردان بدی؟
ذوق عرفان گر تو باور داشتی
حق شناسان را نکو پنداشتی
ساقیا ! مستم کن از جام الست
تا به مستی وانمایم هرچه هست
ساقیا ! ز اهل خلاصم کن دمی
عارف توحید خاصم کن دمی
صحبت عرفان کجا و دیو و دد ؟
خست ابنای جنسم میکشد
تا به کی باشم به کنجی منزوی؟
با رفیقان خبیس و دنیوی ؟
گرچه در صورت شبیه آدمند
لیک در معنی ز حیوان بس کم اند
چون برآمد آفتاب معرفت
میگشاید شهپر عالی صفت
ملاصدرا
شاید از اول نباید عاشق هم می شدیم
این درست... اما جدایی اشتباهی دیگر است
در شب تلخ جدایی عشق را نفرین مکن
این قضاوت... انتقام از بی گناهی دیگر است
پای کسی غیــر از تو حاشا در میان باشد
وقتی که چشمت راوی این داستان باشد
تو باشی و فکر کسی باشم؟چه کس دیده
هرگــز دو تا خورشید در یک آسمـان باشد؟
تلخی تو دلچسب چون سیگار بعد از چای
رسم است زیبــا رو کمی نا مهربان باشد!
گیسوی خودرا وا مگیر از دست من ، مگذار
این کشتـی ِ طوفــان زده بی بادبان باشد
یک شهر کشته مرده ات هستند و حق دارند
سخت است قلبــی از نگاهت در امان باشد
خالی است دستانم ولی زیبایی ات گم بود
شاعر اگـر می خواست فکر آب و نان باشد
تقویم حرف مفت دارد می زند خانم!
پیرم ولی آدم دلش باید جوان باشد...
لذت مرگ نگاهی ست به پایین کردن
بیـن روح و بدن ات فاصله تعیین کردن
نقشه می ریخت مرا از تو جدا سازد "شک"
نتوانست، بنا کـــرد بــــه توهیـــن کردن
زیـــر بار غم تـو داشت کسـی له می شد
عشق بین همه برخاست به تحسین کردن
آن قدر اشک به مظلومیتم ریخته ام
که نمانده است توانایی نفرین کردن
"با وفا" خواندم ات از عمد که تغییر کنی
گاه در عشق نیــاز است به تلقین کردن
"زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست"
خط مزن نقش مرا مـوقـــع تمریــن کردن!
وزش باد شدید است و نخ ام محکم نیست!
اشتباه است مرا دورتر از ایـــن کردن
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺍﮔﻪ ﺑﺸﮑﻨﻪ...
ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﭼﺴﺒﯽ ﻧﻤﺸﯿﻪ ﺩﺭﺳﺘﺶ ﮐﺮﺩ...
*ﻣﺜﻞ ﺩﻝ ﺁﺩﻣﺎ*
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺍﮔﻪ ﺑﺮﯾﺰﻩ...
ﺑﺎ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺟﻤﺶ ﮐﺮﺩ...
*ﻣﺜﻞ ﺁﺑﺮﻭ*
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﺍﮔﻪ ﺑﺨﻮﺭﯼ...
ﺑﺎ ﻫﯿﭻ چیزی ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﺮﯾﺰﯾﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ...
*مثل ﻣﺎﻝ ﺑﭽﻪ یتیم*
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﺍﻭﻧﺠﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻗﺪﺭﺷﻮ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﯽ...
♡مثل پدر و مادر♡
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﺍﺩ...
♡ﻣﺜﻞ ﮔﺬﺷﺘﻪ♡
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﺑﺎ ﻫﯿﭻ پوﻟﯽ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺧﺮﯾﺪ...
♡ﻣﺜﻞ ﻣﺤﺒﺖ♡
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ...
♡ﻣﺜﻞ دوست ﻭﺍﻗﻌﯽ♡
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﻧﻤﯿشه ﺗﺤﻤﻞ ﮐرد...
♡ﻣﺜﻞ ﺁﺩﻣﺎﯼ ﭼﺎپلوﺱ ﻭ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮ♡
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﻧﺪﺍﺭﻩ، ﺍﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺣﺎﻝ ﻣﯿﺪﻩ...
♡ﻣﺜﻞ ﺧﻨﺪﯾﺪﻥ♡
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﻭﻧﻪ...
♡ﻣﺜﻞ تاوان♡
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﻠﺨﻪ...
♡ﻣﺜﻞ ﺣﻘﯿﻘﺖ♡
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺘﻪ...
♡ﻣﺜﻞ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ♡
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﺷﺘﻪ...
♡ﻣﺜﻞ ﺧﯿﺎﻧﺖ♡
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺷﻪ...
♡ﻣﺜﻞ ﻋﺸﻖ♡
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺗﺎﻭﺍﻥ ﺩﺍﺭﻩ...
♡ﻣﺜﻞ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ♡
ﯾﻪ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﮔﻔﺖ...
♡ﻣﺜﻞ .......♡
و...
یکی همیشه هوامون رو داره....
.
.
.
.
مثل:
...♥خدا♥...
ﺩﮐﺘﺮ ﻧﻴﺴﺘﻢ ...
ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﻳﺖ 10ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦ،ﺭﻭﻯ ﺟﺪﻭﻝ
ﮐﻨﺎﺭ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺠﻮﻳﺰ ﻣﻴﮑﻨﻢ، ﺗﺎ ﺑﻔﻬﻤﻰ
ﻋﺎﻗﻞ ﺑﻮﺩﻥ ﭼﻴﺰ ﺧﻮﺑﻴﺴﺖ،ﺍﻣﺎ ﺩﻳﻮﺍﻧﮕﻰ
ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ..
ﺑﺮﺍﻳﺖ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺯﺩﻥ ﺑﻪ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﻭﺳﻂ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ
ﺭﺍ ﺗﺠﻮﻳﺰ ﻣﻴﮑﻨﻢ، ﺗﺎ ﺑﻔﻬﻤﻰ ﻫﻨﻮﺯ
ﻫﻢ،ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺑﻰ ﻣﻨﺖ ﻣﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩ ..
ﺑﻬﺖ ﭘﻴﺸﻨﻬﺎﺩ ﻣﻴﮑﻨﻢ ﮔﺎﻫﻰ ﺑﻠﻨﺪ
ﺑﺨﻨﺪﻯ،ﻫﺮﮐﺠﺎ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﻰ، ﻳﮏ ﻧﻔﺮ
ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻯ ﺗﻮﺳﺖ ..
ﺩﮐﺘﺮ ﻧﻴﺴﺘﻢ،
ﺍﻣﺎ ﺑﻬﺖ ﭘﻴﺸﻨﻬﺎﺩ ﻣﻴﮑﻨﻢ ﮐﻪ ﺷﺎﺩ ﺑﺎﺷﻰ !
ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ،ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺻﺒﺢ،ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻥ
ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻃﻠﻮﻉ ﻣﻴﮑﻨﺪ !