عصر آهن

درعصرآهن مامحکومیم؛ محکومیم به بودن...

نه به ماندن...

بودن درمیان زشتی های به ظاهر زیبا که مارا دورمی کنند...
...
دورمی کنند اززیبایی هایی که امروز دلیلی شدند برای بد شدن

و بدماندن...

واین چقدر دردناک است!!

چقدر دردناک است که زیبایی ها دیده نشوند...یا؛نه...

دردناک تراز آن این است که زیبایی ها زشت دیده شوند!

بیایید،بدانیم که ماندنی نیستیم؛

پس لحظات بودن را به زیبایی سپری کنیم!!!

رد پا

ردپا

یک شب مردی خواب عجیبی دید.او خواب دید دارد در کنار ساحل همراه با خدا قدم میزند. روی اسمان صحنه هایی از زندگی او صف کشیده بودند. در همه ان صحنه ها دو ردیف رد پا روی شن ها دیده می شد که یکی از انها به او تعلق داشت و دیگری متعلق به خدا بود. هنگامی که اخرین صحنه جلوی چشمانش امد،دید که ...
بیشتر از یک جفت رد پا دیده نمیشود. او متوجه شد که اتفاقا در این صحنه،سخت ترین دوره زندگی او را از سر گذرانده است.این موضوع، او را ناراحت کرد و به خدا گفت:خدایا تو به من گفتی که در تمام طول این راه را با من خواهی بود،ولی حالا متوجه شدم که در سخت ترین دوره زندگیم فقط یک جفت رد پا دیده می شود. سر در نمی اورم که چطور در لحظه ای که به تو احتیاج داشتم تنهایم گذاشتی.خداوند جواب داد، من تو را دوست دارم و هرگز ترکت نخواهم کرد.دوره امتحان و رنج،یعنی همان دوره ای که فقط یک جفت رد پا را میبینی زمانی است که من تو را در آغوش گرفته بودم.

؟؟

آموخته ام که وابسته نباید شد!

نه به هیچ کس،نه به هیچ رابطه ای!!

و این لعنتی:::

نشدنی ترین کاری بود که آموخته ام.....!!!

؟؟

تو که می خندی
گوشه های لبت ...
به بهشت می رساند مرا !
و ترانۀ قلبت دنیا را
به لبخندی آلوده می کند ...
که یک لحظه به دنیا می آید
و برای همیشه خاطره اش ...
در ذهن جاذبۀ ماه و دریا می ماند !
و هیچ آسمانی
توان اندازه کردن گرمای آن را ...
نخواهد داشت !
هر روز بی تو ...
یک روز از دست رفته است !
که لبخندی به وسعت زندگی ...
درآن می میرد !!!
 

؟؟

مـــــن ....

از تمامـــ آسمـــان ..

یکــــ بــــاران را میخواهمـــــ ...

و از تمــــام زمیــــن ..

یکـــ خیابانـــــ را ...

و از تمــ ــامــ تـــ ــو

یک دستـــــ

که حلقه شده بر کمرٍ مـــــن

درک

آدمها را به میزان درکشان بسنج نه به اندازه مدرکشان؛

چرا که فاصله ی زیادی از مدرک تا درک وجود دارد.

مدرکی که درک بالاتری به ارمغان نیاورد ، کاغذ پاره ای بیشتر نیست.

مهمترین نشانه ی درک بالاتر تواضع بیشتر است .

؟؟؟؟

تنها چیزی که تو زندگیم به صورت تخصصی بهش تسلط دارم ،
انتخاب آدم های اشتباه برای دوست داشتنه !

؟؟

آنقدر پیشِ این و آن از خوبی هایت تعریف کرده بودم که وقتی سراغت را می گیرند شرم دارم بگویم: « تنهایم گذاشت »

تنهایی

تنهایی یعنی زل بزنی به آی دی روشن طرف و

هی بگی لعنتی پیام بده...بعد یارو آف می شه...!

تنهایی یعنی هر روز توی چشمای خودت
...
جای خالی انعکاس چهره ی کسی که دوست داری رو ببینی...

تنهایی یعنی اینکه شبا گوشیت رو رو سایلنت نذاری

تنهایی یعنی شبا با هندزفری تو جات

آهنگ گوش کنی تا گوشات و بالشتت خیس بشه....

تنهایی یعنی تو این هوای دو نفره دلت بخواد

با یکی بری قدم بزنی اما هر چی فکر می کنی کسی رو پیدا نکنی...

تنهایی یعنی شارژ گوشیت تو 24 ساعت یه خطش هم کم نشه...

تنهایی یعنی اینکه صمیمی ترین دوستت

وقتی عاشق شد دیگه جواب اس ام استم نده...

تنهایی یعنی وقتی با دوستات تو یه جمعی هستی

و اونا میخندن تو, تو فکر فرو بری و به اونی که پیشت نیست فکر کنی!!!!

تنهایی یعنی این که کسی رو نداشته باشی که منتظرت باشه

کسی که به خاطرش بخوای پیشرفت کنی،

تنهایی یعنی این،یعنی تو چش باشی و هیچوقت دیده نشی!

تنهایی یعنی هزاران سه نقطه ای که

در حضورت میگذارم و هیچ کدامش را نمیفهمی...!!

تنهایی یعنی یه آدم با یه عالمه سوال بی جواب.

یعنی یه دنیا حرف. یعنی چشم انتظاری.

یعنی گریه کنی و تو آینه بگی چرا؟؟؟؟؟!!!!

؟؟

زندگی تاس خوب آوردن نیست،
تاس بد را خوب بازی کردن است.!