این هم از یک عمر مستی کردنم سالها شبنم پرستی کردنم ای دلم زهر جدایی را بخور چوب عمری باوفایی را بخور ای دلم دیدی که ماتت کرد و رفت ... خنده ای بر خاطراتت کرد ورفت من که گفتم این بهار پژمردنیست من که گفتم این پرستو رفتنیست آه....عجب کاری به دستم داد دل هم شکست و هم شکستم داد دل
دلم گرفته پدر... برایم بهار بفرستید ... ز شهر کودکی ام یادگار بفرستید ... دلم گرفته پدر ! روزگار با من نیست ... دعای خیر و صدای دوتار بفرستید ... ... اگر چه زحمتتان می شود ولی این بار ... برای دخترک خود " قرار " بفرستید ... غم از ستاره تهی کرد آسمانم را ... کمی ستاره ی دنباله دار بفرستید ... به اعتبار گذشته دو خوشه ی لبخند ... در این زمانه ی بی اعتبار بفرستید ... تمام روز و شب من پُر از زمستان است ... دلم گرفته برایم بهار بفرستید ...
می گفت: اشتباه می کنند بعضی ها که اشتباه نمی کنند! باید راه افتاد، مثل رودها که بعضی به دریا میرسند ... بعضی هم به دریا نمی رسند؛ رفتن،هیچ ربطی به رسیدن ندارد!!!
می گفت: اشتباه می کنند بعضی ها که اشتباه نمی کنند! باید راه افتاد، مثل رودها که بعضی به دریا میرسند ... بعضی هم به دریا نمی رسند؛ رفتن،هیچ ربطی به رسیدن ندارد!!!