باران که میبارد همه پرندها به دنبال سر پناهند اماعقاب برای اجتناب از خیس شدن بالاتراز ابرهاپرواز میکند این دیدگاه است که تفاوت را خلق میکند.
بر روی باغ شانه ات هروقت اندوهی نشست در حمل بار غصه ات باشوق شرکت میکنم یک شادی کوچک اگر از روی بام دل گذشت هرچند کوچک باشد آن را با تو قسمت می کنم
روزی به خانه برمیگردم
تغییر کرده ام میدانم ، بزرگتر شده ام شاید
هیچ آرزویی ندارم ، جز اینکه
مادرم نیز مثل من بزرگ نشده باشد
تحمل دیدن چروک چشمانش را ندارم...
کاش همان مادر کودکی هایم،پشت در منتظرم باشد...