لواشکانه به دندان نشسته ای جانم
بگو که دل بکنم از تو یا که دندانم ؟
تمام مزه دنیا به ترشرویی توست
فدای تنگی خلقت لبان خندانم
چه خوب آمدی امشب که مانده بودم باز
چگونه این دل درمانده را بپیچانم
زغال چشم سیاه و دوسیب گونه تو
بساط عیش مهیاست پای قلیانم
خمیر بوسه ور آمد سخن بگو با من
که تا تنور لبت گرم شد بچسبانم !
به دکمه دکمه پیراهنت قسم هرشب
به یاد صبح تنت تا سپیده بارانم
اگر چه چشم پر از خواب و جاده هموار است
به شوق سیب لبت تا بهشت می رانم !