بدون مقصد، پایانهها شبیه همند
همین که دور شوی، خانهها شبیه همند
کسی شبیه تو حرف مرا نمیفهمد
مسلم است که بیگانهها شبیه همند
من و تو از غم دوری، شبیه هم شدهایم
که بعد زلزله، ویرانهها شبیه همند
به پای سوختنم اشک از چه میریزی؟
به چشم شمع، که پروانهها شبیه همند
مرا شراب نگاه تو مست کرده فقط
که گفته است که پیمانهها شبیه همند؟
تو سرزمین منی، من شبیه بادی که
نبست دل به تو، دیوانهها شبیه همند
بیا کمی متفاوت به آخرش برسیم
وگرنه اولش، افسانهها شبیه همند