روحم به گِل نشسته ، برایم دعا کنید
آیینه اى براى دلم دست و پا کنید
احساس مى کنم که به دریا نمى رسم
اى رودهاى تشنه مرا هم صدا کنید
اى زخم هاى کهنه که سرباز کرده اید
با شانه هاى خست؟ من خوب تا کنید
دارم به ابتداى خودم مى رسم - به عشق -
راه مرا از این همه آتش جدا کنید
حالا که خویش را به تماشا نشسته ام
با آخرین غریبه مرا آشنا کنید