فواره وار سربه هوایی و سربه زیر
چون تلخی شراب دل آزار و دلپذیر
ماهی تویی و آب من و تنگ روزگار!
من در حصار تُنگ و تو در مشت من اسیر
مرداب زندگی همه را غرق کرده است
ای عشق همّتی کن و دست مرا بگیر
ای مرگ می رسی به من اما چقدر زود
ای عشق می رسم به تو اما چقدر دیر
شیرینی فراق کم از شور وصل نیست
گر عشق مقصد است خوشا لذت مسیر
چشم انتظار حادثه ای ناگهان مباش
با مرگ زندگی کن و با زندگی بمیر ...