مکه

درمکه که رفتم خیال میکردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است غافل از اینکه تمام گناهانم گناه نبوده و تمام درستهایم به نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود.
درمکه دیدم خدا چند سالیست که از شهر مکه رفته و انسانها به دور خویش میگردند.
در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست دوست دارد زود به خدابرسد و گناهان خویش را بزداید غافل از اینکه ان دوره گرد خود خدا بود.
درمکه دیدم خدا نیست و چقدر باید دوباره راه طولانی را طی کنم تا به
خانه خویش برگردم و درهمان نماز ساده خویش تصور خدارا در کمک به مردم جستجوکنم.
آری شاد کردن دل مردم همانا برتر از رفتن به مکه ایست که خدایی در آن نیست......

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد