طوری ام نیست خرد و خمیرم فقط
همین ...
کم مانده است بی تو بمیرم فقط
همین ...
از هر چه هست و نیست گذشتم ولی هنوز
در مرز چشمهای تو گیرم فقط
همین ...
نه من دیگر به هیچ چیز لب نمی زنم
گرچه از بوسه های تو سیرم فقط
همین ...
با دیدنت زبان
دلم بند آمده است
شاعر شدم که لال نمیرم فقط
همین........